جدول جو
جدول جو

معنی رجل البحر - جستجوی لغت در جدول جو

رجل البحر
(رِ لُلْ بَ)
جوی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، شاخۀ دریا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رجل البحر
شاخابه (خلیج)
تصویری از رجل البحر
تصویر رجل البحر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجل الجبار
تصویر رجل الجبار
از ستارگان قدر اول صورت جبار، رجل الجوزا
فرهنگ فارسی عمید
(خَ لُلْ بَ)
اسب آبی. (یادداشت مؤلف) : دخلت فی النهر فقلت لابی بکر بن یعقوب ماهذه الدواب فقال هی خیل البحر خرجت ترعی فی البر و هی اغلظ من الخیل و لها اعراف و اذناب و رؤوسها کرؤوس الخیل ارجلها کارجل الفیله و رایت هذه الخیل مره اخری. (از ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
(یَ تُلْ بَ)
چیزی است شبیه به شیشه و در کنار دریاها یافت میشود و ضماد اوجهت نقرس و شقاقی که از سرما به هم رسیده باشد نافعاست. (تحفۀ حکیم مؤمن) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(رِ لُطْ طَ)
رجل الغراب. (تحفۀ حکیم مؤمن). اآطریلال. پاکلاغی. غازایاغی. حرزالشیطان. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاه اطریلال است و به لغت هندی کاکچنکی و مسی نامند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به رجل الغراب و رجل العقاب و رجل الزاغ و اآطریلال و تحفۀ حکیم مؤمن چ مصطفوی ص 126 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ لُشْ شَ)
مرد فروهشته موی و یا آنکه موی وی میان فروهشته و مرغول باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ لُلْ جَبْ با)
ستاره ای از قدر اول بر پای چپ جبار، و آنرا رجل الجوزا نیز نامیده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به رجل الجوزاء شود
لغت نامه دهخدا
(رِ لُلْ)
پاشنۀ در. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(نَ مُلْ بَ)
رجوع به ستارۀ دریایی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجل البحر
تصویر عجل البحر
گوساله دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجل الطیر
تصویر رجل الطیر
پای پرنده پا کلاغی از گیاهان قازیاغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجر البحر
تصویر حجر البحر
سگ دریا سنگ پا، توتیا، سنگ مود سنگ پا، توتیا، سنگ عقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیل البحر
تصویر فیل البحر
گراز ماهی شیر ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجم البحر
تصویر نجم البحر
ستاره دریایی ستاره دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجل الهر
تصویر رجل الهر
پاپیتال پیچک زمینی
فرهنگ لغت هوشیار